بنا بر آنچه گفته شد ، موسيقى دستگاهى رديف ، چكيده تاريخ پرثمر موسيقى ايران زمين است و عصاره تلاش و كوشش حكما و بزرگانى كه ياد شمارى از ايشان گذشت . آنها بهترين راوى ذوق و هنر و انديشه ايرانى در قالب موسيقى بودهاند .
موسيقى در دوره قاجار به مرحله منسجمى رسيد ، چنانكه بيشتر موسيقيدانان ايران ، على رغم خاستگاه اقليمى متفاوت ، بر آن تسلط پيدا كرده و آن را رواج مىدادند . شاهد اين مدعا ، رونق اين موسيقى در شهرها و مناطق تهران ، شيراز ، تبريز ، اصفهان و قزوين و نيز كردستان است كه هر كدام استادان بزرگى چون محمد صادق خان نوازنده سنتور ( شيراز » ، ابوالحسن خان اقبال آذر ( تبريز ) ، سيد رحيم اصفهانى ( اصفهان ) ، على اصغر كردستانى ، جناب دماوندى و نيز جناب قزوينى را خود پرورش دادهاند . در اين دوره هر يك از استادان در زمينه تخصصى خود ، به حفظ اشاعه اين هنر شريف همت گماشتند .
البته انتقال و آموزش موسيقى در ايران از آغاز چون ديگر فرهنگهاى كهن ، شفاهى و سينه به سينه صورت مىگرفته و مىگيرد و اگر چه امروز شمارى از هنرمندان از خط نوشتار موسيقى اروپا بهره مىجويند ، اما همچنان روش اساسى آموزش اين موسيقى روش سينه به سينه است .
اين استادان با عميقترين عشق به هنر و فرهنگ حقيقى وطن خود ، در روزگارى كه بقاياى قومى ـ فرهنگى اين سرزمين پايمال مىشد ، دلسوزانه با اندك شاگردان خصوصى ، روشنايى را پاسدارى كردند . بزرگانى چون : حبيب سماعى ، نور على برومند ، ابوالحسن صبا ، عبداله دوامى ، علىاكبر شهنازى و ديگر استادانى كه هر يك گوشهاى از اين بار گران را به دوش كشيدند و ياد و نامشان جاويد خواهد ماند . با اينهمه ، ذوق و سليقه عده ديگرى از موسيقيدانان ايرانى به راه ديگرى سوق يافت كه نتيجه آن نمود شيوهاى نسبتاً نيمه ايرانى و نيمه اروپايى بود . تأسيس مدرسه عالى موسيقى و سپس هنرستان عالى موسيقى و ايجاد اركستر به شيوه غربى ، بر تغيير و تحوّل در شيوههاى نوازندگى موسيقى دستگاهى بىتأثير نبود . از اين رهگذر ، ما اكنون به طور كلى با چهار نوع موسيقى در كشورمان روبرو هستيم :
1. موسيقى نواحى مختلف ( = موسيقى مقامى ) .
2. موسيقى دستگاهى رديف .
3. موسيقى تركيبى ( بهرهگيرى از موسيقى ايرانى اعم از موسيقى نواحى مختلف و موسيقى دستگاهى با استفاده از شيوههاى غربى ) .
4. موسيقى كلاسيك اروپا ( از كلاسيك تا مدرن تحت عنوان موسيقى بينالمللى ) .
موسيقى رديف داراى قطعات متعددى است ، كه ترتيب و روند آنها در يك دستگاه
يا آواز نقش ويژهاى ايفا مىكند . اين قطعات انواع متعددى را شامل هستند و به نامهايِ : پيش درآمد ، درآمد ، چهار مضراب ، گوشه ، ضربى ، تصنيف و رِنگ خوانده مىشوند . در واقع در يك دستگاه يا آواز ، تعدادى گوشه با حالتهاى گوناگون با ترتيب و ربطى منطقى به دنبال يكديگر واقع مىشوند و همين ترتيب و تسلسل گوشههاست كه مهفوم « رديف » را در موسيقى سنتى ايران روشن مىكند .
از سويى ، موسيقى رديف دستگاهى ، مجموعهاى از آهنگها ، نقش مايهها و يا انگارههاى اصيل موسيقى ايرانى ، از دوران كهن تا امروز است و آنچه در اين راه ذوق و ابتكار را در آن نشان مىدهد ، اعجاز و اختصار درآوردن همين آهنگهاست كه به عنوان « گوشه » از آن نام برده مىشود . البته گاهى برخى از گوشهها نيز خود به تنهايى مجموعه كوچكى از اين گنجينه عظيم موسيقى ايرانى هستند .
بنابراين نقش مهم موسيقى رديف نه تنها در حفظ انگارههاى اصيل آن است ، بلكه نقش مهم ديگرى را نيز ايفا مىنمايد و آن انتقال در امر آموزش است ، زيرا كه حافظه در دريافت آهنگهاى خلاصه شده و موجز بسيار موفقتر است تا قطعات مفصل و گسترش يافته . به ويژه كه هدف از حفظ آنها براى هنر بديهه سرايى است . زيرا اجراى موسيقى رديف بر پايه تكنوازى و بديهه سرايى است ، البته با آزادى خيال و آفرينندگى در لحظههاى آنى و بر اساس انگارههاى فرا گرفته شده . از اين روست كه هر استاد موسيقى ، از تسلسل گوشهها ، با سليقه ، تفكر و احساس خود رديفى سنجيده به وجود مىآورد و هر نوازنده خلاق به هنگام اجراى آن رديفى نو مىآفريند .
|