كتاب آرايى |
||
|
||
|
||
از كتابهاى نخستين سدههاى اسلامى نمونهاى پابرجا نمانده است تا پايه داورى ما درباره اين هنر باشد. بىترديد آسيب پذيرى نسخههاى خطى مىتواند يكى از عوامل آن به شمار آيد؛ اما از آنجا كه ديگر هنرهاى عصر ساسانى به زندگى خود در دوران اسلامى ادامه دادند، اين شاخه از هنر را نمىتوان از هنرهاى به فراموشى سپرده دانست. به ويژه اگر گزارش مورخانى چون مسعودى و حمزه اصفهانى و ديگران را درباره مشاهده كتابهايى آراسته به تصوير پادشاهان ساسانى در استخر فارس، و ديگر شهرهاى ايران در نظر بگيريم. اين افزون بر يافتههاى باستان شناسى تورفان شامل بخشهايى از ارژنگ مانى است كه در سدههاى نخستين هجرى نوشته، و نقاشى شده است و مىدانيم كه پديدآورندگان آنها در دوره ساسانيان به آن ناحيه از آسياى مركزى مهاجرت كرده بودهاند. درباره هنرهاى وابسته به كتاب آرايى بايد گفت كه عوامل هنرى متعددى در كار تهيه نسخههاى آراسته خطى به كار گرفته مىشد، تا سرانجام آنچه نه تنها در هنر شرقى ، بلكه در غرب به عنوان «نسخههاى خطى مصور ايرانى» از دير باز شهرت داشته است، شكل بگيرد. خوش نويسى ، نگارگرى، تذهيب، گونههاى مختلف جلد، صحافى، رنگ آميزى و تزيين كاعذ و ديگر آرايهها در كتاب سازى ايرانى كاربرد داشت. بدين سان ، شمار هنرمندانى كه در كار پديد آوردن يك نسخه خطى مصور و مطين شركت داشتند، چندين برابر پديدآورندگان هر اثر هنرى ديگر بود؛ زيرا هر شاخه از هنرهاى ياد شده در مرحلهاى جداگانه به ترتيب به دست هنرمندى به انجام مىرسيد. كاغذگرى خود فن- هنرى بود كه از راه ايران شرقى، يعنى از سمرقند نخست به بغداد مركز خلافت عباسيان، و از آنجا به سراسر سرزمينهاى اسلامى و سرانجام به اروپا منتقل شد. ايرانيان در ساختن گونههاى بسيار مرغوب كاغذ و رنگ آميزى آنها و نيز ساختن و پرداختن زرافشان چيره دستى بى همتايى داشتهاند. كاغذ در مرحله تكميلى ساخت ، آهار زده مىشد و مهره مىخورد و براى نگارگرى و كتابت آمادگى مىيافت. از آن پس كار نوشتن متن نسخه به خوش نويسان سپرده مىشد. به تناسب مقام سفارش دهنده كتاب، خوش نويسان نامدارتر برگزيده مىشدند. به هنگام نوشتن نسخه، كاتب صفحهها يا بخشهايى از برخى از صفحهها را نانوشته مىگذاشت تا نگارگر با مجالسى مرتبط با متن آنها را مصور سازد. در مرحله بعد هنرمند مذهب كار آراستن نسخه را با سرلوحها و سرفصلها، شمسهها و ترنجها و ديگر ارايههاى متداول هر عصر و مكتب مىآراست. هنر تذهيب در كار كتاب آرايى ايرانى در همه نسخههاى خطى چون قرآنها ، شاهنامهها، ديوانها، تاريخها و كتابهاى علمى جايگاهى ويژه داشته است و ايرانيان آن را هنرى والا شمردهاند. اين هنر را كه در آغاز تنها با آب طلا و با طرحهاى گياهى ساده برگ نخلى در نسخههاى قديمى قرآن مىيابيم ، به تدريج با كار برد رنگهاى گوناگون و طرحهاى پيچيده و بسيار ظريف به صورت هنر درآمده است كه در جهان همانند آن را نمىتوان يافت. پس از طى اين مرحله اين مرحله تكميل كار نسخه خطى را صحاف و جلد ساز به عهده مىگرفت. كهنترين نمونه شناخته شده از جلدهاى دوره اسلامى در ايران جلد چرمى قرآنى است با تاريخ كتابت 292ق/905م . تزئينات اين جلد شامل شمسهاى در ميان هر لت جلد و حاشيهاى با نقشهاى نقر شده با قلم فولادى است. اين جلد در كتابخانه چستربيتى نگاهدارى مىشود. نمونههاى بيشترى با نگارههاى ظريفتر مربوط به سدههاى 4 تا 6ق/10 تا12م كه بخشهايى از آنها با همين شيوه آراسته شده، و بعضى نيز داراى نقش ضربى است، در موزهها و كتابخانهاى جهان وجود دارد. از آن جمله است جلد چند نسخه از كتاب مشهور منافع الحيوان كه در دهه واپسين سده 7ق در مراغه نوشته شده است. نخستين جلد سازى كه نامش را بر دست ساخته خود رقم زده، «عبدالرحمان » است. رقم او بر جلد جزوى از قران كريم به خط احمد سهروردى كتابت شده در 704ق/1304م ديده مىشود. اين جلد از آثار موجود در موزه ملى ايران است. رواج هنر كتاب سازى در تبريز سده 8ق/14م در ساخت جلدهاى نفيس تأثيرى بسزا برجا نهاد؛ اما سده 9ق/15م نقطه آغاز عصر تكامل و اوج زيباى در كار جلد سازى ايران به شمار مىآيد. خراسان به ويژه شهر هرات نه تنها بزرگترين كانون هنرى ايران، كه به مركز هنرى شهر جهان اسلام تبديل شد. هنر كتاب آرايى هرات از جمله جلد سازى آن نه تنها سرآغاز مكتبهاى بعدى تبريز و اصفهان شد، بلكه سرزمينهاى زير فرمان امپراطورى گوركانان هند و عثمانى در قسطنطنيه را دربر گرفت. تأثير هنر جلد سازى ايرانى را تا سرزمين ايتاليا به ويژه در هنر و نيز مىتوان مشاهده كرد. هنر طلاكوبى و تزيين جلدهاى اروپايى به شيوه شرق اسلامى از همين دوره سرچشمه گرفته است. از سده 9ق/15م افزون بر تكامل چشمگير در جلدهاى چرمى ضربى طلاكوب، گونهاى جلد تازه با طرحهاى بسيار ظريف و پركار كه به «سوخت » معروف شد و با منبت چرم آراسته مىشد، رواج يافت. نقش مايههاى اينگونه جلدها ، نگارگران نقش اساسى را برعهده داشته و نگارههاى جلد را از بريدههاى بسيار نازك چرم با طرحهاى پيچيده پديد مىآوردند كه بر زمينهاى از پارچههاى رنگين ابريشمى ياچرم رنگ آميزى شده چسبانده مىشد. اينگونه آرايه بيشتر براى اندرون جلدها به كار مىرفت، زيرا به سبب ظرافت كار آسيب پذير بود. نقش مايهها در جلدهاى ضربى و معرق گياهى ، هندسى و حيوانى بود و به ندرت در ميان آنها نقشهاى انسانى نيز ديده مىشد. در جلد قرآنها تنها نقوش گياهى به كار مىرفت. جلدهاى روغنى واپسين جلوه در هنر جلدسازى ايرانى است. اينگونه جلد كه بيشتر بوم مقوايى شكل گرفته از لايههاى چسب خورده كاغذ داشت. از اواخر سده 9 تا سده 13 ق به صورت گستردهاى متداول شد. در پديد آوردن اينگونه جلد بيشتر همان نقش مايههاى نگارگرى بود. نگارگر بر بوم آماده شده بر مقوا نقش جلد را با آبرنگ ترسيم مىكرد و سپس با ماليدن لايههاى مكررى از روغن كمان (آميزهاى از سندروس و روغن بزرك) بر سطح آن پوششى شفاف پديد مىآورد. اين لايه شفاف جلد را در برابر تماس دست، گرد و خاك و عوامل ديگر محافظت مىكرد. |
||
|
||
|